کوچه ی گل یخ

ساخت وبلاگ
دیروز، از غروبِ دیروز، دوباره آن احساس آشنای قدیمی، آن ناامیدیِ غلیظ، قیر مانند، گویی از آسمان شُرّه کرد رویم. ‎سرم را خیس کرد و از گردنم سُر خورد، ریخت پایین؛ تمام تنم سیاه‏‎تر شد. کِرِخت‏‎تر شد. صبح کوچه ی گل یخ...ادامه مطلب
ما را در سایت کوچه ی گل یخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calazarismd بازدید : 80 تاريخ : يکشنبه 7 ارديبهشت 1399 ساعت: 7:30

این فیلم‌های موبایلی هست که تویش یک منظره نشان می‌دهند با پس‌زمینه یک موسیقی آرام! آنهایی که وسط آرامش، یکهو یک صورت وحشتناک جای منظره را می‌گیرد و جیغی خوفناک جای موسیقی فیلم را! همان فیلم‌ها را می‌گویم؛ دیروز یکی‌شان بدجور من را ترساند. طوری از جا پریدم که گوشی موبایل قایم از دستم پرت شد و چنان کوبیده شد روی مرمریت کف اتاق که گفتم بی‌شک پکید. بعد چند دقیقه که خودم را پیدا کردم، رفتم سراغ گوشی. طوریش نشده بود اما به‌گمانم خودم کلا طوریم شده. وگرنه چرا باید با یک فیلم خُنُکِ موبایلی طوری هول کنم و بنرسم که چند دقیقه‌ای بکشد تا دست و پای گم شده‌ام را پیدا کنم؟ +  دوشنبه بیستم آذر ۱۳۹۶ساعت 21 |  کوچه ی گل یخ...ادامه مطلب
ما را در سایت کوچه ی گل یخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calazarismd بازدید : 29 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1396 ساعت: 2:42

گاهی چنان دل‌زده و خسته می‌شوم از همه چیز، که با خودم می‌گویم این نفسی که فرو می‌رود، بر نمی‌آمد بهتر بود، خیلی بهتر.
+  شنبه نهم دی ۱۳۹۶ساعت 9 | 
کوچه ی گل یخ...
ما را در سایت کوچه ی گل یخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calazarismd بازدید : 31 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1396 ساعت: 2:42

بعدِ جراحی، با ایما اشاره، هی ازم می‌پرسید رویِ بُردِ بیمارانِ بخش، جلوی اسم بقیه نوشته‌اند، سرطان معده، سرطان ریه، اما جلوی اسم من و یکی دیگر نوشته‌اند SCC! این یعنی چه؟ یعنی مریضی ما سرطان نیست، مگر نه؟ و من هی می‌گفتم دقیقا، دقیقا! بله که بیماری تو فرق دارد با بقیه. امروز اما یکهو درآمد که دیروز کوچه ی گل یخ...ادامه مطلب
ما را در سایت کوچه ی گل یخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calazarismd بازدید : 42 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 7:52

تمام روز تو فکرش بودم. عصر که از کار برگشتم ساعت را برداشتم و رفتم همانجایی که خریده بودم. فرستادندم تعمیرگاه‌شان. رفتم. خیلی سخت بود؛ پای تاوان بلاهتی که ازم سرزده بود ایستادم و گفتم گفتم ایراد کرده؛ زمین خورده. دیشب اینقدر گفت و گفت و گفت تا پاک از کوره در رفتم. از میان تمام کارهایی که می‌شد بکنم کوچه ی گل یخ...ادامه مطلب
ما را در سایت کوچه ی گل یخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calazarismd بازدید : 24 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 7:52

از روزی که زمینش زدم، دوست‌ترش دارم، خیلی زیاد.



کوچه ی گل یخ...
ما را در سایت کوچه ی گل یخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calazarismd بازدید : 27 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 7:52

یادم می‌آید یکبار دلبرک درآمد که، گاهی شده از سر اجبار سوار اتوبوس‌های بی‌آرتی بشوم. اما این خطوط فرعی را اصلا. گفت توی کَتَم نمی‌رود سوار اتوبوس‌های عادی شدن. گفت اینهایی که توی ایستگاه‌های کنار خیابان منتظر می‌نشینند تا لخ‌لخ‌کنان اتوبوسی بیاید و سوارشان کند را اصلا نمی‌فهمم. یاد گفت و قال‌هایش ب کوچه ی گل یخ...ادامه مطلب
ما را در سایت کوچه ی گل یخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calazarismd بازدید : 35 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 7:52

پر و پیمان پرسیده چرا تابلوی اسم کوچه را برداشته‌ام؟ گفتم من؟! کِی؟ کی گفته اصلا؟ گفتم من اینجا مستاجری مفلوکم فقط. کجا مجازم دست به ترکیب اینجا بزنم، تو بگو به‌اندازه سر سوزنی حتی؟! یادم می‌آید اوایل مترودی هزار ساله‌ام، یکبار صوری، صرفِ اینکه توجه‌اش را جلب کنم، درآمدم، می‌خواهم اینجا را عدوانی تصرف کنم. گفتم قفل و کلونش را عوض می‌کنم. و مغزی در کوچه را عوض کردم. به آنی سر و کله‌اش پیدا شد و فقط گفت «کلید!» و من، سربه‌زیر، دودستی تقدیمش کردم.حالا رامشه عزیز؛ اگر تابلوی کوچه‌مان آن بالا نیست، کار من نیست، که تقصیر باد لاکردار باید باشد، لابد. به‌چشم، درستش می‌کنم توی اولین فرصت.       کوچه ی گل یخ...ادامه مطلب
ما را در سایت کوچه ی گل یخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calazarismd بازدید : 35 تاريخ : شنبه 29 آبان 1395 ساعت: 19:26


درستش کردم. دیدی باد انداخته بودش؟



کوچه ی گل یخ...
ما را در سایت کوچه ی گل یخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calazarismd بازدید : 35 تاريخ : شنبه 29 آبان 1395 ساعت: 19:26

می‌بینی ال؟ می‌بینی چه عین برق می‌گذرد ایام عمر؟ می‌بینی پلک که بر هم می‌گذاری و بر میداری، هفته‌ای، ماهی، سالی می‌گذرد؟ می‌بینی؟  برای همه همین است اوضاع. پس بیهوده فکری نشو؛ مشغول دریوزگی‌هات باش تا قبضت صادر بشود و اسمت را بخواند بلندگوی غسالخانه‌ای. می‌دانی؛ فریادرس‌ها فقط توی فال‌ها می‌آیند. خیالت خلاص و به‌قدر چند تا پلک زدن تحمل کن!

 

 

کوچه ی گل یخ...
ما را در سایت کوچه ی گل یخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calazarismd بازدید : 31 تاريخ : پنجشنبه 13 آبان 1395 ساعت: 17:51